انشاءالله اندک اندک، به نقد و بررسی نوشته های بدعت گونه آقای پورپیرار بپردازم و نشان دهم در هر مدخلی که آقای پورپیرار باز کرده است، اشتباه و مکر و حیله و شیادی پشت نوشته اش خوابیده است! 10 سالی است که با نوشته های آقای پورپیرار آشنایی دارم؛ خداوند را شاکرم که این امکان را داد تا به تحقیق دوباره ای در نوشته های ایشان بپردازم. در این بین حیفم آمد تحقیقاتم را به صورت مکتوب در اختیار سایر دوستان قرار ندهم. امید وارم این اشارات، پایانی به حمایت کورکورانه دوستان، از نوشته های آقای پورپیرار شود.
موردی که سبب خروج از این به اصطلاح مکتب پورپیراریسم شد که فیل ایشان یاد هندوستان کرد و هندوستان شناسی ایشان گل انداخت و برای رد معماری با شکوه مسجد « تاج محل »، با ارائه و نشان دادن دو تصویر آشکارا متفاوت، از مسجد « تاج محل » و مقایسه اش با محلی موسوم به « مقبره بی بی کا » ، شروع به سر هم کردن یک سری خزعبلات نمود. از این بدتر برایم، این سخت آمد که ایشان به اشتباه خود معترف نشد و همچنان از این شماره از ایران شناسی اش دفاع می کرد!!!
« حالا شما را به تماشای رنگین ترین دم خروس دروغ می برم. این هم تصویری از تاج محل و باز هم برداشتی با استفاده از فیلم رنگی است که عمر آن را حد اکثر به 50 سال پیش می کشاند. بنایی که آثار آتش سوزی، حتی پس از رسیدگی های لازم در آن کاملا آشکار است. در تصاویر زیر هر دو تاج محل و دو نوع قبر شاه جهان و زن اش را کنار هم می بینید تا صاحب نظران و خردمندان و حقیقت طلبان در یک لحظه و به نگاهی آگاه شوند که تاج محل کنونی قلابی، نوساز و بنای بی جلا و امتیازی است برای فریب و گوش بری عوام و ساده لوحانی که بسیار آرزومندند از پشت چنگیز خان مغول به عمل آمده باشند!!! آیا در سرزمینی که در مدت 5 سال آخشاردام ساخته شده، آیا بالا بردن چند قطعه مرمر بدون تراش، به زمانی بیش از یک سال نیاز داشته است؟!! »
(ایران شناسی بدون دروغ، 225، ناصر پورپیرار)
آیا رنگین ترین دم خروس دروغ نویسی را از جانب ایشان مشاهده نمی کنید ؟!! آیا بیش از این می خواهید در باتلاق لجن یک شخصی فرو روید؟ شخصی که در مورد آثار هندوستان چیزی نمی داند و برایمان از « جعل » در تاریخ هندوستان می نویسد ؟ آیا حقه نویسی ها و تاریخ نویسی های سایر یهودیان برایمان کافی و بس نبود که اینک در این برهه از زمان شاهد این نوع نوشته های یهودانه ایشان باشیم؟!! مداخل « نو گشوده » ایشان، بر ما عیان ساخت تا با ادراک بفهمیم، تاریخ نویسی از نوع یهودی، چقدر می تواند حاکی از مکر و حیله و شیادی باشد! اینک ملاحظه می کنید که سوختگی آثار در تصویر دوم ، باعث لاغر شدن « تاج محل »، (تصویر اولی) شده است و مناره ها هم از شدت آتش ، پف کرده است!! حیله و مکر نویسی های ایشان به حدی است که لا اقل بر این دست گل به آب رفته هم اعتراف نمی کند و جرات آن را نداشته است که لا اقل بفرماید اشتباه کرده است و بر عکس هم چنان از این شماره از ایران شناسی اش با سوگند الهی دفاع می کند ! آیا از این میان، از شاگردان نزدیک آقای پورپیرار ، نظیر جنابان نصریه، غفوری، عابدی، مهدی مهدی، حاجی زاده و رحمانی و محمد اوجال و ... ، شیرمردی پیدا است تا از ایشان بخواهد تا حداقل بر « اشتباهش » و نه بر « شیادی اش »، در این نوشته اعتراف نماید؟!
« ... آقای کرامت پور ترک با بزرگواری چند تصویر به ای میلم فرستادند که نه فقط مرا وام دار محبت خود کردند بل به وجهی شگرف پرده از برابر دیدگاهم برداشتند. شاید هم این تصاویر چون تخماقی بر گیجگاه کسانی فرود آید که این جا و آن جا خود را از نوادگان کورش و داریوش می شمرند! ضمن این که سئوال بزرگ تری سرک می کشد که آن مسائل هامان و استر و مردخای و آن ماجرای دربار و جشن ۶ ماهه و غیره، در کجا و کدام کاخ رخ داده است؟! »
(ایران شناسی بدون دروغ، 277، ناصر پورپیرار)
اینک زمان آن فرا رسیده است تا بر چگونگی کتیبه شناسی های آقای پورپیرار، نگاهی بیافکنیم. در این نوشتارها، برخلاف گفته های آقای پورپیرار نشان خواهم داد که قبل از ورود افرادی با نام باستان شناسان دانشگاه شیکاکو، کتیبه ها در جای جای تخت جمشید موجود بوده است. شخصی که تا دیروز ، عهد عتیق را به جز قسمت تورات پنج گانه اش قبول داشت و آن ها را با یافته های باستان شناسی مقارن می دانست و از همه مهم تر محوریت اصلی نوشته هایش کتاب «استر» بود، در تحت تاثیر عکس های آقای پورترک! قرار گرفته ، تمامی آن چه قبلا در این مورد فرموده بود را جعل دانسته تا مقدمه ای باشد برای آینده، که حتی بتواند اجداد یهود را از این ننگ بزرگ، تبرئه کرده و پوریم را خیالی بفرماید!
« این تصویر، که آقای پور ترک به مجموعه عکس های تاریخی کاخ گلستان متعلق می دانند، بی تردید از نخستین عکس هایی است که موقعیت اسفنکس های خروجی رو به شرق دروازه ملل را نشان می دهد. این عکس بدون مجامله مربوط به زمانی است که هنوز کم ترین دخالتی در محوطه تخت جمشید صورت نگرفته و راهروی گذر خروجی شرقی و ورودی غربی دروازه، تقریبا به ارتفاع دو متر، در زیر آوار زمانه و جریان مداوم باد و غبار و خاشاک مدفون بوده است. »
(ایران شناسی بدون دروغ، 277، ناصر پورپیرار)
اگر این تصویر را ملاحظه می کنید، از خود نپرسید که دیوار کتیبه دار، از سه پایه دوربین، چه قدر فاصله دارد و آیا اینک با یک دوربینی نظیر آن دوربین، می توان به همان فاصله و با توجه به زاویه تابش نور خورشید، عکس کتیبه برداری نمود؟!! تصویر بالایی گویا از عکس های « آنتوان سوروگین »، از اولین عکاس دوره قاجار بوده است.
« ... و تصویر بالا هم، از همان محل، که چند دهه از عکس قبل جوان تر است و از جلد اول کتاب تخت جمشید اشمیت برداشته ام، باز هم از کم ترین اقدامات مرمت نشانی ندارد، راهروی عبور همچنان بر اثر عوارض زمان، زیر خاک پنهان است وگرچه تمهیداتی برای صیقل دادن بلوک های سنگی صورت گرفته ولی سنگ های دیواره در قسمت بالای بال اسفنکس هنوز هیچ اثری از کتیبه بر خود ندارد.»
(ایران شناسی بدون دروغ، 277، ناصر پورپیرار)
اصل تصویر بالا را در زیر آورده ام تا شاهد مقدار فاصله ی سه پایه دوربین از دیوار باشید. زووم کردن تصویر برای القاء این مطلب که عکس از فاصله نزدیک تر از دیوار گرفته شده است، نوع دیگری از شیادی های آقای پورپیرار است. در این بین نا گفته هم نباشد، عکس های واضحی از این دروازه از « سوروگین » موجود است که هیچ تفاوتی با عکس های جدیدتر در کتاب اشمیت، ندارد و هیچ تمهیداتی برای صیقل دادن بلوک های سنگی صورت نگرفته است و از دیر باز، روی این دیوار صیقلی و همچنین دارای کتیبه بوده است.
IRAN: Persepolis - Gate Of Xerxes - Guardian Man-Bulls of E Doorway.
این همان تصویری است که آقای پورپیرار ، سه پایه ی دوربین عکاسی را برای رسیدن به مقاصیدش، به دیوار نزدیک تر کرده است!!! من آن را از «وب سایت دانشگاه شیکاکو» برداشته ام و در کتاب اشکیت نیز ثبت است.
« زبان این عکس باید که سرسخت ترین باستان پرستان و عالی مقام ترین فرزندان کورش و داریوش را با حقیقت آشتی دهد. زیرا که عکس را پس از خاک برداری های نخستین از دروازه برداشته اند، راهروی عبور باز است و مشغول نظیف کاری های بیش ترند و گرچه زاویه دید دوربین کاملا نرمال است و بر روی دیواره فراز بال اسفنکس متمرکز نیست، اما نقش ۳ کتیبه به وضوح دیده می شود. این حکایتی است که با زبان انسانی می گوید کتیبه ها را گروه مرمت کار وارد شده بر دروازه حک کرده اند! در تصویر بالا، بر آن سنگ ها که کم ترین علامت نوشتاری و کتیبه نبود، ناگهان به مجموعه ای از مکتوبات برمی خوریم. اگر این نوشتارها بر سنگ بالا کاملا قابل دیدار است، پس از جماعت باستان پرست بپرسیم چرا آماده سازی این کتیبه ها با ورود مرمت کاران به تخت جمشید همزمان است؟! »
(ایران شناسی بدون دروغ، 277، ناصر پورپیرار)
IRAN: Persepolis - Gate Of Xerxes - Guardian Man-Bull and Inscription on N Jamb of E Doorway.
این تصویر نیز ، اورجینال تصویری است که آقای پورپیرار گذاشته است و مدعی است شیادان دانشگاه شیکاکو در یک اقدام، علاوه بر حک کردن کتیبه، بر پاک کردن و سیقلی دادن به دیوار مشغول بوده اند!! وی دو تصویر را برای تشابه دادن به هم، و تنها برای القاء این مطلب که هر دو تصویر از یک جایگاه عکس برداری شده است، به سایز تقریبی یکسانی در آورده است!! آقای پورپیرار مدعی است که « زاویه دید دوربین کاملا نرمال است و بر روی دیواره فراز بال اسفنکس متمرکز نیست»، اما از زاویه ی نور خورشید که بر سطح دیوار می تابد، سخنی هم نمی گوید !!
حالا با یقین کامل اعلام می کنم که تمام کتیبه های مندرج در سراسر تخت جمشید و حواشی آن، جعل جدیدند، خردلی ارزش تاریخی ندارند، چرا که هیچ عقب مانده ای پیش از اتمام ساختمان هایی در دست اقدام، عجولانه انجام آن را به تاریخ گزارش نمی دهد.
(ایران شناسی بدون دروغ، 277، ناصر پورپیرار)
ملاحظه می کنید که ایشان با چه روشی نخست کتیبه ای را جعل معرفی نمود ، و سپس با تعمیم آن فرموده است : «تمام کتیبه های مندرج در سراسر تخت جمشید و حواشی آن، جعل جدیدند.» در اتمام این نوشته تنها به تصویر از سوروگین، از همین دروازه اکتفاء می کنم ، که سال ها پیش قبل از ورود عوامل دانشگاه شیکاکو به آن سایت، گرفته شده است.
لازم است گفته شود، این نوشتار برای تایید علاقه های باستان پرستی نبوده است. این نوشتار تنها برای نشان دادن نمونه دیگری از شیادی های آقای پورپیرار است والسلام. امید است شاگردان آقای پورپیرار افسار کوته فکری و عناد و عداوت را رها کنند، چرا که این رهی که آن ها رهسپار آن شده اند، به اصطلاح از چال به چاه افتادن است !
من الله التوفیق.